* «عبدالله روا»ی شیشتاییا چه طور به ماهترین ماه رسید؟
صلاح دید مدیر شبکه آقای بخشیزاده بود. با توجه به اینکه مابه گواه آمار و پیامها و اخبار، ارتباط خوبی با نوجوانها برقرار کرده بودیم؛ و مخاطب هدفِ برنامهی سحر شبکهی دو نوجوانها و سحر اولیها بودند، تصور ایشان این بود که شاید مخاطبان ما را به عنوان برنامهساز و من را به عنوان مجری بپسندند و بیشتر قبول کنند.
* نترسیدید از اسم «ویژه برنامهی سحر»؟ با توجه به اینکه ژانر شما با تمام مجریهایی که تا به حال برنامههای سحر را اجرا کردهاند متفاوت است...
نه اینکه نترسیده باشم، اما از ابتدا قرار بود در این برنامه اجرای من فاصلهی چندانی با اجراهای قبلیام مثل شیشتاییها نداشته باشد، قرار نبود نوع برنامه مشابه برنامههای سالهای گذشتهی شبکههای مختلف تلویزیون باشد که من بخواهم خودم را در قیاس ِ با مجریان آن قرار بدهم. ساختار برنامه طوری بود که ما برگزار کنندهی جشنی برای استقبال و آغاز و طی کردن سحرهای ماه مبارک باشیم. خدا رو شکر در این امر هم به گواه نظرات مخاطبین موفق بوده ایم.
* یعنی یکطور ساختار شکنی؟
بله ... بنا بر همین بوده. ادعا میکنیم که متفاوتترین برنامه را داشتیم که امیدوارم این تفاوتمان در جهت مثبت بوده باشد. البته الآن که به مرحلهی اجرا رسیدهایم، میبینم که مقداری متفاوتتر از تصور شخصی من از برنامهی سحر است. یعنی سختتر از چیزیست که فکر میکردم. طوری که شاید اگر به عقب برگردیم با دقت و حساسیت بیشتری اجرای این کار را انتخاب میکنم.
* نظر مردم دربارهی این ساختارشکنی؛ حداقل دربارهی اجرای شما چه بود؟
خب نظرات خیلی متفاوت بود. بعضیها اعتقاد دارند که بهتر بود من اصلا وارد این ورطه نمیشدم، این دسته دقیقا عدهای هستند که تصور دیدن روایی که بالا و پایین نمیپرد را هم نمیتوانند بکنند. در حالی که شاید حالِ من، این بالا و پایین پریدن نباشد. نه این که خدایی نکرده زمان اجرای شیشتاییا نقش بازی میکردم، حال عمومیام آن زمان آن بود؛ ساعت هفت بعد از ظهر، استودیوی گلستان و در آن دکور. ولی الآن واقعا حالم همین است که میبینید و خب عدهای نمیتوانند بپذیرند. از آن طرف هم بینندگانی هستند که ارتباط خوبی برقرار کردهاند و به نظرشان کار، دیدنی ست.
* خودتان تا چه حد از اجرایتان و فضای کلی برنامه رضایت دارید؟
همانطور که قبلتر هم گفتم، اجرای این برنامه با تصویری که من داشتم فاصلهی زیادی داشت و خیلی متفاوتتر از تجسم من بود. به این اضافه کنید یک سری مشکلات مثل کمبود ِ زمان را، که البته خدا را شکر خود پروردگار دارد روزی یک دقیقه به تایم ما اضافه کرد و مشکل ما را حل شد!
البته باعث خوشحالی ست که با گروهی کار میکنم که قبلا با هم در تولید برنامههای موفقی همکاری داشتهایم و زبان و حرف هم را به خوبی میفهمیم. مطمئن باشید تا جایی که در توان داریم، در همه برنامه ها تلاش میکنیم تا شرمندهی خودمان و عزیزانی که بینندهی ما هستند نباشیم.
* بار محتوایی برنامه چه قدر روی دوش ِ شما و متاثر از دانستههای شما بود؟
ما در برنامه از متون کهن استفاده کردیم، گنجینههای ادبیمان که خیلی زیاد نشئت گرفته از دین و اعتقادات ماست و بیان کنندهی همان مسائل به زبانی دیگر؛ که قبلتر نه تنها من، که اغلب ادبیات دوستان خواندهاند. قرار ِ برنامه هم همین بوده؛ یعنی یک جمع صمیمی ِ دوستانه که در آن حرفهایی زده میشود که جوانترها بیشتر میپسندند.
من فکر میکنم قسمتهایی از خواندههایم که از آنها لذت برده ام را جوانها هم دوست داشته باشند و تمام تلاشم این است که حرفهایی بزنم که مکمل نیازهای آنها است. اما این اصلا به این معنا نیست که من آدم جامعی هستم.
میزان زیادی از محتوای برنامه از مصاحبت و همنشینی با آقای مجید حسینی، آقای مهدی رستمی، خود آقای جوادزاده تهیه کننده و کارگردان و البته حاصل زحمت دوستانم،گروه نویسندگانِ برنامه بوده و اجتماع این اطلاعات میشود دادههایی که در نهایت من، به زبان خودم برای مردم ارائه میکنم.
* این جملهی معروف ِ شما «خدا انقدر خداست که فقط خود خدا میدونه که خدا چهقدر خداست» از کجا آمد؟!
از یکی از گفتوگوهایم با حامد جوادزاده، ایشان نقل قول کردند که بزرگی اینطور گفتن و این جمله خیلی به دل من نشست. تصورم این بود که میتواند تاثیر خوبی روی مخاطبان هم داشته باشد و فکر کردم الان وقت خوبیست برای گفتناش. که خدا را شکر شنیده شد و امیدوارم که به دل مردم هم نشسته باشد.
* چهقدر این اتمسفر ِمذهبی روی خود ِ شما تاثیر داشته؟
این که شما سحر بیدار میشوید به این نیت که با یک سری از آدمها حرفهایی بزنید جدیتر از حرفهای روزمره، حرفهایی که بیشتر ربط به آسمان دارد و کمتر زمینی ست، ناخودآگاه هر قدر هم که وابستگی کمی به مسائل ماورایی، دینی و اعتقادی داشته باشید، تاثیر میپذیرید.
اما من اصلا در بند این نیستم که ببینم چه قدر روی خودم اثر میگذارد. خواستار و امیدوارم که بتوانم این تاثیر گذاری را ابراز کنم و نشان بدهم. چون خیلیها هستند که بیشتر از منی که در بطن ماجرا هستم تحت تاثیر قرار میگیرند. مثلا میگویند که فلان کار شما، ما را به گریه انداخت، درحالی که خود من در آن لحظه ممکن است فقط بغض کرده باشم. به نظرم این حرفها تاثیر بیشتری در دلهای پاکتر میگذارند، من انقدرها دلم پاک نیست. امیدوارم با دعای مردم این حال و هوا تاثیر خوبی روی دل خودمان هم بگذارد.
* در طول برنامه زمانی برای خوردن سحری دارید؟
خب من عموما سحری نمیخورم، به خاطر اینکه یک مقداری اضافه وزن هم پیدا کردهام اگر پرهیز کنم بهتر است(میخندد) اما خارج از شوخی ترجیح میدهم تمام تمرکزم معطوف به کار باشد. یعنی حالا که داریم ژانر جدیدی را تجربه میکنیم تلاش میکنم از تمام فرصتی که داریم استفاده بکنم تا بتوانم روز به روز و ذره به ذره بهتر بشوم!
* اجرا در کنار خانم محمدی خواه چه گونه است؟
راستش را بخواهید، من تا چند سال پیش فکر نمیکردم ایشان واقعی باشند، تصورم این بود که ایشان یا خانم خامنه را میآورند سالی چند بار به ما نشان میدهند که برای ما برنامه اجرا کنند و بعد در اتاقهای مخصوصی از آنها نگهداری میکنند!
برای من که قسمتی از کودکیهایم و خاطرههایم را مدیون ایشان هستم، در کنارشان قرار گرفتن اتفاق بزرگیست. البته کاش دربرنامهی دیگری با ایشان همکار میشدم، چون بنا بر طرح ِ برنامه مجبور میبودم بیشترصحبت کنم و وقت کمتری به خانم محمدیخواه میرسید، که این مسئله باعث ناراحتی من می شد. ولی در مجموع از این همکاری خوشحالم.
* برنامهی آیندهتان چیست و آیا ما شما را در برنامهی سحر سالهای آینده میبینیم؟
نمیدانم تصمیم مدیرانِ شبکهی دو چیست و البته مهمتر از آن از بازخورد کار در بین مردم؛ چون حتی اگر تمام مدیران بخواهند و مردم نخواهند کاری پیش نمیرود. اگر برنامه را دیدند و دوست داشتند و اگر شبکه هم راغب بود من خدمت میرسم و اگر راغب نبود مثل چند ماه گذشته خدمت نمیرسم.