loading...
سایت هواداران عبدالله روا
بازدید : 4 دوشنبه 11 فروردین 1393 نظرات (0)

گروه فرهنگی - رجانیوز: «برنامه‌سازی دینی» از آن مسائلی است که همه درباره آن نظر می‌دهند، اما هیچ مصداق مشخص و قانون مدونی درباره آن وجود ندارد و همین مساله سبب شده تا برداشت‌های مختلف و حتی متضادی در این زمینه وجود داشته باشد. این مساله در میان فعالان فرهنگی و رسانه‌ای هم مطرح است و کماکان به عنوان یک مشکل پیچیده، به دنبال راه حل می‌گردد.

به گزارش رجانیوز، «ماه‌ترین ماه» عنوان برنامه ویژه سحرگاه امسال شبکه دوم سیما بود که با بخش‌های متنوع و جذابی که نوعی خرق عادت در روال برنامه‌های اینچنینی بود، توانست نظر بسیاری از مردم را به خود جلب کند؛ به ویژه بخش تفسیر نوع قرائت قاریان مطرح جهان اسلام که برگ برنده این برنامه بود.

کارگردان، تهیه کننده و مجریان این برنامه یک عصر گرم به دفتر رجا آمدند تا درباره مناسب‌سازی در صداوسیما صحبت کنیم و درباره علل اقبال مردم به «ماه‌ترین ماه» با هم گپ بزنیم؛ گفتگویی که با انتقاد شروع شد اما با سعه صدر مصاحبه شوندگان، به یک گفتگوی دوست داشتنی تبدیل شد.

برای شروع، به نظرم بهتر است از فلسفه برنامه‌سازی دینی در تلویزیون صحبت کنیم. به نظر شما اساساً چیزی تحت عنوان برنامه‌سازی دینی در ایران جدی گرفته شده است؟ و آیا این مساله یک تهدید است یا فرصت؟

حامد جوادزاده: ببینید اصولا برنامه سازی دینی یک امر فطری است؛ همانطور که دین یک موضوع فطری است. البته در این زمینه باید توجه داشت که هم باید یک برنامه تلویزیونی را جذاب ساخت و هم از مفاهیم دینی اصیل عدول نکرد. متاسفانه برخی اوقات احترام به قرآن منجر به کنار گذاشتن قرآن شده است؛ یعنی از ترس اینکه نتوانیم مفاهیم عمیق قرآن را به خوبی منتقل کنیم، کلا بی خیال قرآن شده‌ایم.

این مساله در تلویزیون حساس‌تر هم هست؛ چرا که ما باید یک منبر رسانه‌ای داشته باشیم. پس مدیرانی را نیاز داریم که هم منبر را بشناسند و هم رسانه‌ را. اصلا جهانی‌ترین رسانه ما همین منبر است.

عبدالله روا: حوزه دین یک محور بسیار حساس است که همه مردم هم خودشان را در آن متخصص می‌دانند و بسیار هم حواسشان جمع است. مثلا من یکبار دست گذاشتم روی قرآن، کلی پیامک داشتیم که فلانی وضو داشت که به قرآن دست زد؟ یا مثلا یکبار تماس گرفتند و گفتند چرا مجری، صحیفه سجادیه را شُل خواند! نسبت به لباس‏هایی هم که من می‏پوشیدم، خیلی انتقاد وجود داشت. خب من سعی می‏کردم پیراهن با رنگ شاد -آبی و سبز و ...- بپوشم. ولی خب این حساسیت مردم که بجا هم هست، کار را مشکل می‌کند.

یکی از ایراداتی که نسبت به برنامه شما مطرح است، تاکید بر استفاده از چهره‌های گمنام و غیرشهره در امور دینی است. مثلا تاکید ویژه‌ای داشتید بر استفاده از یک مهندس برای تفسیر قرآن. این مساله علت خاصی دارد؟ احتمال ندادید در این زمینه دچار اشتباه شوند؟

جوادزاده: اینطور نیست که ما هر کسی را روی آنتن برنامه ببریم. تمام افرادی که در برنامه متن می‌خوانند یا مطلبی را تحلیل می‌کنند، از صافی تیم مشاورین ما که شامل علمای دینی شناخته شده هستند، می‌گذرند. ما جلسات همفکری متعددی داریم که تک تک مسائل در آن به طور جدی بررسی و تایید می‌شود. این مساله را هم باید در نظر داشت که به هر حال هر فردی می‌تواند برداشت خودش – با رعایت تمام قوانین و چارچوب‌ها – را از قرآن و سایر متون دینی داشته باشد. البته باید این مساله هم کنترل شود. مثلا چندین بار من متون نوشته شده توسط یکی از خانم‌های نویسنده برنامه را رد کردم؛ چون به نظرم از نظر اعتقادی و دینی دچار ایراد و اشتباه بود.

روا: ما جلسات زیادی شرکت کردیم. واقعا وقتی می‌دیدم انتقادات از یک مساله خیلی زیاد است، می‌رفتم تحقیق می‌کردم ببینم واقعا اگر این مساله ایراد دارد، حتما تصحیحش کنیم.

برسیم به خود برنامه. با توجه به اینکه شبکه دو، شبکه کودک و خانواده نام‏گذاری شده، هدف‌گذاری شما روی برنامه سحر برای عموم مردم بود یا صرفا بچه‌ها و روزه اولی‌ها؟ 

جوادزاده: اعتنا کردن و محل گذاشتن به کسانی که اولین بار است روزه می‌گیرند، واجب است، اما نمی‌شود همه هدف‌گذاریتان را روی این مخاطب بگذارید. اصلاً امکان‌پذیر نیست. برنامه عمومی است و نمی‌توانید مخاطبش را خاص ببینید. 

فکر می‌کنم تایم سحر هم از آن ساعت‌هایی نیست که کنترل تلویزیون دست بچه‌ها باشد. 

جواد‌زاده: بچه سحر بیدار می‌شود و پدر می‌خواهد کانال یک را ببیند، مگر اینکه در احکام الهی ما ساعت دیگری را برای سحر بیدار شدن بار اولی‌ها در نظر گرفته باشند. زمانی را که متعلق به همه اعضای خانواده است، چطور می‌شود دختر نه ساله کنترل تلویزیون را از دست پدر، مادر، خواهر و یا برادر بزرگ‌ترش بگیرد و برنامه‌های خاص خودش را تماشا کند؟ خود ما در بچگی و نوجوانی برای اینکه ثابت کنیم بزرگ شده‌ایم، گاهی یواشکی پکی به سیگار بابا یا دائی می‌زدیم. خود من یادم هست یک جاسوئیچی طرح سیگار بود، برای اینکه ثابت کنم بزرگ شده‌ام با آن ژست می‌گرفتم. انصافاً در دوره نوجوانی خیلی وقت‌ها برای این روزه می‌گرفتیم که به بقیه بفهمانیم بزرگ شده‌ایم. همین طور بود یا نبود؟ 

بله، درست است. 

جواد‌زاده: بچه‌ای که روزه گرفته است، علاوه بر اینکه می‌خواهد از دستور خداوند اطاعت کند و تکلیف دینی‌اش را انجام بدهد، می‌خواهد ثابت کند بزرگ شده است، آن وقت شما برای او برنامه خردسالان پخش کنید؟ به نظر من این کار اول از همه بچه‌ها را پس می‌زند و خانواده هم وقتی می‌بیند بچه برنامه خودش را نمی‌بیند، می‌زند شبکه دیگر. این یک تصمیم کاملاً بی‌فایده است و درست مثل ماشین خوش رنگی است که موتور ندارد. غیرقابل پردازش و امکان‌ناپذیر است. حاضرم با هر کار‌شناس و نظریه‌پردازی در این باره بحث کنم. 

شاید به همین دلیل است که دو سال است این مدل از برنامه ها پخش می‌شود و نتیجه‌ای نگرفته‌ایم. 

جواد‌زاده: من می‌خواهم بگویم اساساً فایده ندارد. 

خانم محمدی‌خواه: البته من مخالفم. ببینید سال اول که به من گفتند برنامه سحر به اسم سحر اولی‌ها داریم، اولین سئوالی که در ذهنم شکل گرفت این بود که اساساً در این ساعت کدام بچه‌ای برنامه را می‌بیند؟ بزرگ‌تر‌ها هم که قطعاً به این برنامه توجهی ندارند و بیشتر قرآن و دعا می‌خوانند و شنیداری برایشان مهم‌تر است تا دیداری. 

بیشتر رادیو گوش می‌دهند. 

خانم محمدی‌خواه: قبلاً که رادیو بود، الان هم که تلویزیون است، روی تصویرش زیاد متمرکز نمی‌شوند و صدا را می‌شنوند. اتفاقی که افتاد این بود که مخاطبان سحر ما خردسال نبودند و مخاطب خاص خردسال نداشتیم و در برنامه‌مان هم کارتون یا برنامه‌های ویژه بچه‌ها وجود نداشت. سال اول این برنامه خیلی بهتر از پارسال بود. مثلاً در سال اول دعاهای بچه‌ها را داشتیم که ویژگی‌هایی داشت که محال بود بشنوید و به خاطر زیبایی کلام و تراوش دل خود بچه‌ها تحت تأثیر قرار نگیرید. بچه یک جمله کوتاه می‌گفت که هر شب دعای او را پخش می‌کردیم. تعداد زیادی پیامک داشتیم که می‌خواستند از آن بچه دعوت کنیم به این برنامه بیاید. این‌ها اتفاقاتی هستند که در لحظه می‌افتند و بعد خاطره ذهن می‌شوند و ممکن است حتی اثرگذار هم باشد. بچه‌ای که به ما زنگ می‌زند و می‌گوید دوازده سال دارم و فقط می‌خواهم به شما این جمله را بگویم، می‌فهمد. خردسال هم نیست. 

منظور من لحن برنامه است. 

خانم محمدی‌خواه: من مجموع اتفاقاتی را که افتاده است خدمتتان می‌گویم. بچه می‌گوید از اینکه ما را هم به حساب آوردید و ما هم جزو روزه‌دارهایی شدیم که برایشان برنامه پخش می‌کنید، از شما متشکریم. 

همان بزرگ‌شدنی که گفتیم. 

خانم محمدی‌خواه: بله، بچه از اینکه دیده شده بود خیلی خوشحال بود. پیامک‌های زیادی داشتیم و خودم پیامک‌ها را چک می‌کردم. پسر آیت‌الله محفوظی، دکتر محمدصادق محفوظی که موزه نسخ قرآنی را دارند. ایشان با آن همه هیمنه علمی و معرفتی و شأن دینی خاصشان، یک بار که مرا دیدند گفتند: «برنامه سحر اولی‌ها خیلی خوب بود»، درحالی که ایشان بچه کوچک ندارند.

همین نشان می‌دهد این برنامه دیده شده است، آن هم در یک فرآیند زمانی که به بچه‌ها توجه نمی‌شود و بچه‌ها می‌نشستند و این برنامه را می‌دیدند. یکی از انگیزه‌هایشان هم این بود که دعاهایی را که می‌نوشتند یا می‌گفتند در برنامه پخش می‌شد. از روی پیامک‌ها معلوم شد در لحظات و ساعاتی که بزرگ‌تر‌ها تصور می‌کنند فقط به آن‌ها اختصاص دارد، این ارتباط با کودکان برقرار شد. بچه‌ها هیچ‌وقت در این لحظه‌ها نبودند و شاید احساس می‌کردند آن‌ها هم در حد روزه کله گنجشکی به حساب می‌آیند. بچه‌ها خیلی خوب می‌فه‌مند این یک روزه واقعی نیست و بازی است و به همین دلیل هم دوست دارند و لذت می‌برند، اما در سحر اولی‌ها دیگر این کارشان تعریف پیدا و بچه احساس می‌کند بزرگ‌تر شده و حالا یک برنامه اختصاصی برایش تدارک دیده شده است. حتی قرار بود یک باشگاه سحر اولی‌ها درست شود که بچه‌ها قصه‌هایشان را آنجا بفرستند. قرار بود ارتباط بچه‌ها با برنامه‌ بعد از ماه رمضان هم ادامه داشته باشد و سحر اولی‌ها تبدیل به برنامه‌های مناسبتی هم بشود که ارتباط قطع نشود، یعنی داشت ساختار خوبی شکل می‌گرفت که متأسفانه نشد. شاید چون خیلی برنامه‌ریزی دقیق و یا شاید چندان دلسوزی نکردند. 

امسال آن بخشی را که نامه و خاطره می‌فرستادند نداشتید؟ 

خانم محمدی‌خواه: چرا داشتیم. 

وعده داده بودید که منتخب را انتخاب می‌کنید. انتخاب شد؟ 

جواد‌زاده: نه، دو سه روز آخر سیستم پیامکی برنامه از طرف پشتیبان فنی قطع شد، چون حساب و کتاب‌هایشان با شبکه به هم خورده بود و نتوانستیم دسترسی پیدا کنیم. 

کاش تکلیف این بخش را مشخص می‏کردید. چون این جایزه دادن و تشویق متن منتخب برای بچه‌ها خوب است و انگیزه پیدا می‌کنند برای دفعات بعدی و پیگیری یک برنامه مذهبی. 

خانم محمدی‌خواه: برنامه‌های مذهبی برای بزرگسالان زیاد ساخته می‌شود. شما در اول گفتگو سئوال کردید ساخت برنامه‌های مذهبی باید به چه سبک و سیاقی باشد و چه هدفی را دنبال کند؟ خود من مدت‌ها اجرای تلویزیونی داشتم و مدتی فقط برنامه‌های مذهبی را اجرا می‌کردم، ولی متأسفانه هیچ‌وقت برای برنامه‌های مذهبی بچه‌ها، مثلاً روزهای شهادت یا ولادت تعریف خاصی نداشتیم. در روزهای ولادت چند تا موسیقی شاد پخش می‌شد و وسط‌ برنامه هم مدام تبریک گفته می‌شد که به نظر من این بد‌ترین تعریفی است که مثلاً از روز ولادت امام زمان (عج) می‌توانیم داشته باشیم. هیچ تعریف و برنامه‌ریزی خاصی هم برایش نشده است و به‌‌ همان شکل پیش می‌رود.

اما من در ایام شهادت که برای اجرا می‌آمدم، سعی می‌کردم متن‌ها را حتماً خودم بنویسم و دقت لازم را به کار ببرم که مثلاً اگر قرار است جمله‌ای از ائمه (ع) گفته شود، آن قدر سنگین و ثقیل نباشد که بچه نفهمد و بگوید چه ربطی به من دارد؟ سعی می‌کردم برداشتم از جمله را بنویسم و مقدمه و مؤخره‌ای داشته باشد و در میانه‏ی آن هم بگویم امام صادق (ع) هم این را گفته‌اند، ولی واقعاً در سازمان هیچ شکل، شمایل و تعریفی برای اجرای برنامه‌های مذهبی که نماد بیرونی داشته باشد، نداریم. برنامه‌ریزی هم کردیم و جلسات متعددی هم گذاشتیم که کار‌شناس بگذاریم، دکور برنامه چون دارد برای بچه پخش می‌شود بی‌جان، بی‌روح و سیاه نباشد، از تصاویر عزاداری بیرون بیاییم. درست است روز عزاست، ولی بیشتر از مطالب ائمه (ع) استفاده کنیم و فضا را سنگین نکنیم و عزاداری جزو محتوای برنامه شود، نه اینکه فقط اِلِمان‌های تصویری عزاداری را پخش کنیم، اما متأسفانه به نتیجه نرسیدیم. منتهی در برنامه سحر اولی‌ها این شکل پیدا، اما بعد از خط خارج شد و در سال قبل برنامه شکست خورد. امسال به نظرم اوایل برنامه جور دیگری بود، اما بعد قرار شد کلاً بزرگسال شود. 

جواد‌زاده: دکتر حسن عباسی سخنرانی بسیار جالبی دارد و ایده‌ای را مطرح می‌کند و می‌گوید ما در فضای رسانه‌ایمان مشکلی داریم و آن هم «به فحشا کشیدن لغات» است. ایشان این تعبیر را در مورد کسانی به کار می‌برد که وقتی رهبر اسم سال را انتخاب می‌کنند، آن‌ها دائماً آن را تکرار و تکرار می‌کنند تا کارکرد کلمه از دست می‌رود. 

چون تبدیل به ضد ارزش می‌شود. 

جوادزاده: دقیقا. آن کلمه کارکرد خود را از دست می‌دهد و یک قدم هم در آن راه برداشته نمی‌شود. رهبری که حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی را نگفته است که شما دائماً بیلبوردش کنید، گفته است که به این مفهوم نگاه و مسیر راه را بیابید. 

حالا در این برنامه هم اصرار اصرار که هر بار که خانم محمدی‌خواه یا روا برای اجرا برنامه می‌رفتند، یک دور تسبیح باید می‌گفتند روزه اولی‌ها! روزه اولی‌ها! و بعد اعتراض که کم گفته‌اید روزه اولی‌ها! خلاصه نمی‌گذاشتند ما به یک مدل، ظرف و محتوا برسیم و می‌گفتند همین که بگویید روزه اولی‌ها، برنامه‌تان روزه اولی‌ها شده است. حالا بیایید روزه اولی‌ها را تعریف کنید. روزه اولی‌ها چند ساله‌اند؟ میانگین سنی روزه اولی‌ها چند سال است؟ چه کسی می‌تواند بگوید چند ساله‌اند. خود شما چند سالگی روزه اولت را گرفتی؟ 

نمی‌دانم! گمانم سوم یا چهارم دبستان بودم. 

جوادزاده: من خودم هشت ساله بودم که نماز خواندم و روزه گرفتم. حالا برای یک پسر هشت ساله برنامه بسازم؟ برای یک دختر نه سال برنامه بسازم؟ برای پسر پانزده ساله یا برای دختر سیزده ساله؟ 

روا: خیلی‌ها هم بعد از این سال‌ها شروع می‌کنند و شما نمی‌توانید آن‌ها را در ماه رمضان راه ندهید. یا طرف سه چهار قسمت برنامه را دیده است و ۲۳ سال هم دارد و می‌گوید من می‌خواهم از امسال روزه بگیرم. شما که نمی‌توانی بگویی نیا. 

جوادزاده: معیار سن تکلیف است. 9 سال می‌شود کودک، پانزده سال می‌شود تین ایجر. مگر می‌شود من برای این دو نفر یک محتوای یکسان بدهم؟ 

آن هم پسر و دختر متفاوت. 

جوادزاده: این دختر کودک است باید برایش پورنگ پخش کنند، آن پسر تین ایجر است، باید «عبدالله روا» را برایش پخش کنند. چه‌جوری بین این‌ها به جمع برسم؟ باید محتوایی ایجاد کنم که هر کسی ظرف خودش را بیاورد و محتوای خودش را بردارد و ببرد. دختربچه ببیند، پسربچه ببیند، بابا و مامان هم ببینند. مگر می‌شود گفت از حالا به بعد برنامه مال دخترهایی است که به سن تکلیف رسیده‌اند و بابا و مامان بروند رادیو گوش بدهند. بابا و مامان هم می‌خواهد چیزی ببیند. نمی‌شود. اشتباه بسیار بزرگی است که روی روزه اولی‌ها تمرکز کنید. ما می‌گوییم منطقی این است که بگوییم برنامه سحرگاهی ماه مبارک رمضان با تأکید بر روزه اولی‌ها. این یک مفهومی دارد که برای روزه اولی‌ها هم در برنامه یک بخش باز کنید و آن وقت من در ۹۰ دقیقه برنامه، ده دقیقه را هم به دختر‌ها اختصاص می‌دهم و ده دقیقه را به پسر‌ها و خیلی هم جذاب صحبت می‌کنم و بلد هم هستم جوری برنامه‌ریزی کنم که بابا و مامان هم آن ده دقیقه کودک را پس نزنند. 

روا: مدیران شبکه هم این طوری فکر کرده‌ که گفته‌اند احتمالاً روا را پسرهای جوان می‌پسندند و خانم‌ محمدی‌خواه را هم دخترهای نه ساله. با این تفکر حتی قبل از اینکه تهیه‌کننده برنامه مشخص شود با ما صحبت کرده بودند، ولی فکر می‌کنم نتیجه‌ای که داد، حتی اگر مثبت هم باشد، چیزی نشد که شبکه می‌خواست. 

جوادزاده: مثل این است که بگوییم اخبار را فقط برای ۵۰ ساله‌ها پخش کنیم. 

اخبار جوانه‌ها هم داریم. 

جواد‌زاده: آخر آن هم خوب نیست. 

یک خانواده می‌خواهد سحری بخورد؛ نه هر عضو خانواده به صورت جداگانه. 

روا: همین را می‌گوییم. آیا در بین شما کسی هست که همزمان دو تلویزیون روشن در خانه‌اش داشته باشد؟ اینطور نیست. 

از این بحث بگذریم. آقای جواد‌زاده قبل از ماه رمضان نامه‌ای نوشتید در مورد فرزاد جمشیدی... 

جوادزاده: فکر کردم یادتان رفته است! 

موقعیت جالبی است. لطفا این سوال را صادقانه جواب بدهید. فکر می‌کنم نبودن آقای جمشیدی در شبکه یک به دیده شدن برنامه شما کمک کرد. این طور نیست؟ به نظر من فرزاد جمشیدی و برنامه‌اش تلویزیون را وقت سحر به خانه‌ها برد و مخاطب را پای تلویزیون آورد و قبل از آن، این زمان ساعت مرده‌ای بود. 

جوادزاده: بله ساعت تلویزیونی نبود. 

دقیقاً! مردم رادیو گوش می‌کردند. پس می‌شود گفت نبود فرزاد جمشیدی به برنامه شما کمک کرد. 

روا: ما یک عمل داریم، یک ترک عمل. کسی با ترک عمل نمی‌تواند عمل کند. شما می‌گویید کمک کرد. کمک مال وقتی است که کسی کاری را انجام بدهد. آقای جمشیدی به احتمال زیاد به‌رغم میل باطنی‌اش نتوانست این ماه رمضان را به عنوان مجری برنامه ماه خدا همراهی کند. چطور می‌تواند به ما کمک کرده باشد. 

اگر برنامه شما نبود، برنامه شبکه یک دیده می‌شد. 

خانم محمدی‌خواه: یعنی می‌گویید چون آقای جمشیدی نبود، برنامه ما دیده شد؟ 

نه با این قاطعیت. می‌گویم آیا شما به این موضوع هم فکر کردید؟ 

روا: بله، ولی نه به این شکلی که شما می‌گویید. 

خانم محمدی‌خواه: ما سال اول که برنامه سحر اولی‌ها را داشتیم، تهیه‌کننده برنامه ماه خدا و خود آقای جمشیدی سر برنامه ما می‌آمدند و حتی خود تهیه‌کننده‌شان گفت: «بخشی از ریزش مخاطب برنامه ما به خاطر برنامه شماست». یعنی سال اول که برنامه داشتیم این اتفاق افتاد. بعد که آقای جمشیدی رفت بیشتر اتفاق افتاد. 

نامه‌ای که نوشتید به خاطر این نبود که طرفداران فرزاد جمشیدی را جذب کنید؟ 

جوادزاده: بیننده‌ها غیر از شبکه یک و دو گرینه‌های دیگری هم دارند. 

امسال خیلی محدود بود. شبکه سه که عملاً تعطیل بود. پارسال برنامه فرزاد جمشیدی، شما و شبکه قرآن خوب بودند. امسال که آقای سلطانی به شبکه یک آمد و عملاً شبکه قرآن از دور خارج شد. 

روا: من نتوانستم شبکه یک را ببینم. اقبال عمومی نداشت؟ 

جواد‌زاده: فیلم «جنگ نفتکش‌ها» را که مجید مظفری بازی می‌کرد، یادتان هست؟ نقشی بود به اسم راموس با بازی آقای جمشید جهان‌زاده؛ دیالوگی داشت که می‌گفت: «هرچه حریف قَدَر‌تر، بازی قشنگ‌تر». اتفاقاً من می‌گویم اگر فرزاد جمشیدی بود، برنامه ما بهتر می‌شد. در باره برنامه ماه عسل هم همین را می‌گویم. ماه عسل را با همه هیمنه احسان علیخانی و عقبه یازده ساله‌اش نگه دارید، برنامه افطار شبکه یک یا دو را هم بدهید دست من و ببینید آیا می‌توانم احسان علیخانی را بگیرم یا نه؟ بدون حریف اول شدن که لذت ندارد. بگذارید فرزاد جمشیدی باشد، بعد بیایند ما را ببینند. آن موقع است که می‌گویم دم‌ات گرم! گرفتی، وگرنه در شهر کور‌ها یک چشمی پادشاه است. ما پادشاه یک چشمی نیستیم. اتفاقاً پادشاه قدرتمندی هستیم. ادعا می‌کنیم و می‌گوییم حریف بیاید. 

این بحث حرفه‌ای قضیه است، ولی از شما خواهش می‌کنم بحث نامه را وارد بحث‌های حرفه‌ای نکنید. من به اندازه کافی ژورنالیست هستم که بتوانم با یک حرکت ژورنالیستی برای مخاطبم جو درست کنم، اما هیچ‌وقت از این شیوه‌ها استفاده نمی‌کنم. واقعاً حرفی که در نامه فرزاد جمشیدی نوشته بودم، بحث اخلاق بود. احساس کردم خدا به من گفته است تهیه‌کننده شو و بروی در (Media) که این نامه را بنویسی. رسالت من به عنوان یک بنده این بود نه به عنوان تهیه‌کننده. 

گفتنش هم در آن شرایط سخت بود. 

جواد‌زاده: خیلی سخت بود. من شش ساعت حراست بودم. 

چرا؟

جوادزاده: من معتقدم حریم خصوصی افراد حریم خصوصی آنهاست. من به سازمان صدا و سیما این حرف را زدم و به حراست هم گفتم فرزاد جمشیدی گنهکار هست یا نیست؟ چه کسی می‌تواند تشخیص بدهد؟ به من چه ارتباطی دارد؟ قوه قضائیه تشخیص بدهد، مجازاتش را بکشد و بیرون بیاید. این کار قوه قضائیه است نه کار من و شما. چند فوتبالیست را به جرم زنای محصنه، مشروبخواری و شرکت در پارتی گرفتند؟ دیگر نگذاشتند این‌ها فوتبال بازی کنند؟ 

احتمالا جواب صداوسیما این است که در صورت آنتن دادن به چنین افرادی، مخاطب می‌پرسد او که خودش این جوری است و این کار‌ها را می‌کند، حالا چطور شده آمده است و به من می‌گوید خدا و پیغمبر؟ شما برای این سئوال جواب داری؟

جوادزاده: بله، جواب دارم. «فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». (۱) 

ببینید الان مسئله این است که مجری توانایی که توانسته است یک وقت مرده را در رسانه زنده و یک ظرفیت جدید را در رسانه ملی ایجاد کند و این قدر توانمند است، به‌واسطه چنین مسئله‌ای باید حذف شود یا نشود؟ این یک سئوال جدی است. همین بلا را هم سر کارشناس مذهبی معروف برنامه «اخلاق در خانواده» آقای حسینی آوردند. 

جواد‌زاده: بله علاوه بر آنها آقای ادیب یزدی و آقای احمدزاده هم بودند که در برهه‏ای با مشکلاتی روبرو شدند. برای همه‌شان این مشکلات را به وجود آوردند. این یک بحث قدیمی است که ما با اثر یک هنرمند کار داریم یا با زندگی خصوصی او؟ یعنی وقتی می‌بینی آنجلینا جولی دارد فیلم خانم و آقای اسمیت را بازی می‌کند، نمی‌گویی فاحشه است، بلکه می‌گویی عجب بازیگر خوبی است. ما به فضولی عادت داریم. یعنی می‌پرسیم خانم محمدی‌خواه که در برنامه چادر سرش می‌کند، آیا بیرون استودیو هم چادر سرش می‌کند؟ 

البته ربطی به ایرانی بودن هم ندارد. کار مطبوعات زرد در همه جای دنیا همین است. 

جوادزاده: بحث من این است که حریم خصوصی، خط قرمز زندگی آدم‌هاست. البته من قبول دارم: «حسنات الابرار سیئات المقربین». آن چیزی که برای پدر من مجاز است، برای فرزاد جمشیدی مجاز نیست. این حرف‌ها درست است. حالا این اتفاق افتاده است. چه کار کنیم؟ اگر جامعه ما یک جامعه دینی است که فاصله حق و باطل را چهار انگشت می‌دانیم، اگر جامعه علوی است که امیرالمؤمنین (ع) گفته است: «مالک! جان و آبروی مردم خط قرمز حکومت اسلامی است»، اگر جامعه‌مان جامعه ایرانی است که ما حافظ، سعدی، مثنوی معنوی و... داریم، پس ما به کدام صراط مستقیم هستیم؟ کدام صراط مستقیم به ما اجازه این کار‌ها را داده است؟

می‏گویند یک نفر رفت پیش امیرالمؤمنین (ع) و گفت: «آقا! من زنا کرده‌ام». گفت: «برو، من نشنیدم». اصرار کرد. آقا فرمود: «برو شاهد بیاور». گفت: «شاهد از کجا بیاورم؟ در پستو زنا کرده‌ام». گفت: «پس برو! چرا جو درست می‌کنی؟» حالا فرزاد جمشیدی اصلاً معلوم نیست کاری کرده است یا نه. چرا باید هیمنه حرفه‌ای ایشان زیر سئوال برود؟ مگر ایشان آدم دروغگو و ظاهرسازی باشد، حرف زدنش زیر سئوال می‌رود؟ مثلاً اگر پرویز پرستویی هیچ اعتقادی به جبهه و جنگ نداشته باشد، نقش حاج کاظم او زیر سئوال می‌رود؟ بازیگر خوبی است و در این رسانه هم قرار بوده است یک نفر بیاید و نقشش را درست بازی کند. این آدم کسی است که در این (Media) کارمند خوبی است. چرا باید حذفش کنیم؟ مگر ما گفته‌ایم مرجع تقلیدمان این کار را کرده است؟

خدا حفظ کند آقای فاطمی‌نیا را. می‌گفت، والله قسم، شیشه تلویزیون برای کسی علم نمی‌آورد. چه کسی گفته است چون من پشت شیشه تلویزیون حرف می‌زنم، علامه دهر هستم؟ حالا تو آمدی مرا علامه دهر کرده‌ای، خودت هم داری مرا می‌زنی. من یک مجری بودم و داشتم اجرایم را می‌کردم. حالا از بد روزگار یا از خوب روزگار مجری برنامه مذهبی بودم. بله، وقتی آقای بهجت حرف می‌زند، واعظ باید متقی باشد، اما من که کتاب را وام گرفته‌ام و یک آقای گفته است برو بگو قال الصادق (ع)، قال الباقر (ع)، من هم رفته‌ام و دارم همین‌ها را می‌گویم. خواستی گوش بده نخواستی گوش نده. چرا کنکاش می‌کنی که اینی که این حرف را زد خودش عمل می‌کند که من عمل کنم؟ 

حمالی در بازار بار می‌برد. به حضور حضرت حجت (ع) مشرف شده بود. یک عالم ربانی از او پرسید: «چه کردی که توانستی خدمت حضرت مشرف شوی؟ ما ۷۰ سال است داریم پدر خودمان را درمی‌آوریم و نتوانسته‌ایم». پاسخ داد: «شیخ فلانی یک کتاب نوشته است، من آن کتاب را خواندم و بدان عمل کردم و به این فیض رسیدم». آن عالم دو دستی بر سرش زد و گفت: «آن کتاب را من نوشته‌ام».

می‏گویند از آخوندی پرسیدند: «حاج‌آقا! شما هرچه می‌گویی به آن عمل می‌کنی؟» پرسید: «چه کاره‌ای؟» جواب داد: «کفاش هستم». گفت: «تو هر کفشی می‌دوزی، پایت می‌کنی؟» 

اصلاً حدیث در این باره داریم. 

جوادزاده: خدا پدرت را بیامرزد. ما آمدیم و برای فرزاد جمشیدی قبایی دوخته‌ایم و حالا خودمان نمی‌دانیم با او چه کنیم. فرزاد جمشیدی یک مجری است نه بیشتر از این. من طرفدار بازگشت یا عدم بازگشت کسی نیستم. اول از همه دارم می‌گویم سازمان صدا و سیما صاحب دارد. هر سایتی آمد نوشت این باشد آن نباشد، سازمان صدا و سیما نباید تمکین کند. انتقادم به مدیران سازمان همین است. 

مدیران که از نامه شما استقبال کردند. 

جواد‌زاده: بله، ولی اگر به‌جای آقای ضرغامی بودم به حراست و معاونت حقوقی سازمان دستور می‌دادم که یک نشست مطبوعاتی بگذارند و هر کسی درباره این قضیه مطلبی را منتشر کند، به جرم تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب از او شکایت می‌کنیم. سازمان صدا و سیما باید این کار را می‌کرد که آقا به حریم خصوصی افراد چه کار دارید؟ 

روا: یا لااقل اثبات کند. 

اصلاً به این شکل امنیت کاری از دست می‌رود. 

جواد‌زاده: همین طور است. ما از این اشتباهات در سازمان زیاد داریم. آقا! فرزاد جمشیدی اشتباه کرده است؟ شما دیگر نگذارید اجرا کند. آقای ضرغامی! شما دیگر نگذار اجرا کند. بالا غیرتاً ضرغامی موافق اجراست یا مخالف آن؟ 

موافق اجراست. 

جواد‌زاده: پس چرا اجرا نمی‌کند؟ چهار تا سایت در پیت آمده و یک چیزی را نوشته‌اند، آن وقت ما داریم ظرفیتی از سازمان را از دست می‌دهیم. در آن نامه حرف من این بود که آقای ضرغامی! آقای دارابی! همه مدیران سازمان صدا و سیما! فرزاد جمشیدی ظرفیت شماست. برای ظرفیت خودتان، خودتان تصمیم بگیرید. فرزاد جمشیدی گناهکار است؟ او را در سیاهچال جام‌جم بیندازید. من که نمی‌گویم اگر کسی گناهی کرد، عقابش را نبیند. گناه کرده است. برود مجازاتش را ببیند. اگر همه ما قاضی‌القضات هستیم که می‌توانیم جرم، گناه و همه چیز را دقیق تشخیص بدهیم که تکلیفمان معلوم است، ولی در مورد این آدم، می‌گوییم ناموس صدا و سیماست، چون مجری صدا و سیماست. آقا! مگر ما مثلاً در مورد کارمند وزارت نفت می‌توانیم این کار را بکنیم؟ پدرمان را درمی‌آورند. 

این آقا مجری سازمان صدا و سیماست. به او تکلیف شده است که بیاید و برنامه سحر ماه رمضان را اجرا کند. حالا گیرم که در نهانخانه‌اش اتفاقی افتاده است. من که در‌‌ همان نامه هم نوشته بودم این آدم اصلاً گنهکار نیست. من با همه مجری‌های سازمان رفیق هستم و فالوده خورده‌ام، اما بالا غیرتاً این آدم را از نزدیک ندیده‌ام. وقتی تلفنی هم با من صحبت کرد که دو روز از انتشار نامه گذشته بود و ده دقیقه یک ربع با هم حرف زدیم. اتفاقاً وقتی از احمدی‌نژاد تعریف کرد، حالم به هم خورد. اتفاقاً از شیوه اجرای او هم خوشم نمی‏آید، ولی بالاخره مال این سازمان هست یا نه؟ بلد کار هست یا نه؟ سبکی دارد و شیوه‌ای و طرفدارانی و اصول و اسلوبی. بگذارید کارش را بکند. حالا چون خوشم نمی‌آید یک لگد هم بزنم و بگویم‌ای وَل! این هم رفت. نامردی است. پس‌فردا با خود ضرغامی هم همین کار را می‌کنند! با همه اهالی سازمان این کار را می‌کنند. این خیلی زشت است.

اگر فرزاد جمشیدی گناهکار است، باید مجازاتش را ببیند، ولی دو باره سر کارش برگردد و کارش را بکند. اگر حکمش انفصال از مشاغل دولتی، اجرا و این حرف‌ها بود، دیگر اجرا نکند. من نمی‌گویم فرزاد جمشیدی بیاید یا نیاید، می‌گویم سازمان و قوه قضائیه برایش تصمیم بگیرند، نه اینکه هر کسی در کوچه و بازار این کار را بکند. حرف من در باره فرزاد جمشیدی این است. البته این نکته را هم بگویم که اگر هم گنهکار باشد، حق نداریم این موضوع را رسانه‌ای کنیم. آقا! همه این خبرنگارانی که این خبر را دادند در هتل کیش بودند؟ 

داستان آن خانم هم داستان عجیبی بود. 

جوادزاده: اولین اعتراضم به سازمان این است که چرا به آن خانم اعتراض نکردید؟ آن خانم برای چه به کیش رفته بود؟ رفته بود آب و هوای آنجا را بسنجد؟ این حرف‌ها خیلی مسخره است. حالا می‌گوییم فرزاد جمشیدی هزار جور اشکال هم داشته است. این اشکال در پستوی خانه‌اش اتفاق افتاده است. را آن را رسانه‌ای می‌کنیم؟ امیرالمؤمنین (ع) دیده را ندیده کرده است، ما داریم ندیده را دیده می‌کنیم. به قرآن این نه شیوه امیرالمؤمنین (ع) است، نه شیوه اخلاقی. هیچ جای دنیا این جوری نیست. حرف من در آن نامه هم همین بود. 

خب بگذریم از این بحث. برگ برنده برنامه شما، آیتم مستند قرائت‌های برتر بود. من خودم وقتی قرائت سوره مریم استاد عبدالباسط رو دیدم، واقعا اشک ریختم و صبح هم که به رجا آمدم، برای همه تعریف کردم و از فردا همه بچه‌های رجا هم بیننده این بخش شدند.

جوادزاده: الحمدالله، الحمدالله. من اولین بار که خواستم پیش مهندس فتحی‌پور بروم، به او گفتم که عبدالباسط شاید قوت زیادی نداشته باشد و فقط رسانه‌ای شده ولی ایشان مخالفت کرد و گفت نه! عبدالباسط الحق والانصاف ماهرترین قاری قرآن هستند. از همینجا جرقه ایده مستند قرآنی زده شد و نهایتا به ضبط رسیدیم. هیچ برنامه‌ریزی خاصی هم نداشتیم که مثلا ایشان فلان لباس را بپوشد یا قلان حرف را بزند. کاملا همه چیز با لطف الهی پیش می‌رفت.

به سوال شخصی هم بپرسیم. آقای روا شما فرزند شهید هستید؟ 

روا: بله. 

جوادزاده: دختری پدرم را درآورده است که من بابای آقای روا را خواب دیده‌ام و به من گفته است: «داستان زندگی مرا تو باید بنویسی. گفتم: از کجا بنویسم؟ گفته است: برو تهران و از پسرم بپرس». 

روا: خب باید خیلی مواظب باشم. من تنها بچه پدرم بودم. ۲۶ ساله بود. چند سال قبل از به دنیا آمدن من ازدواج کرده بود، ولی من اولین بچه‌شان بودم. پدرم مدیر مدرسه بودند و به صورت داوطلب همراه عده‌ای از معلم‌ها به جبهه رفتند. مثل اینکه یک بار رفتند و ده دوازده روزی آنجا بودند و برگشتند. بار دوم که پدرم رفتند، مصادف شد با کربلای ۵، دی ماه ۶۵. آن موقع من یازده ماهه بودم. در کربلای ۵ خیلی‌ها شهید شدند. 

شلمچه... 

روا: احسنت. این اتفاق در شلمچه افتاد. بعد از آن هم دیگر خبر دقیقی از ایشان در دست نیست. 

اسم کوچکشان چه بود؟ 

روا: جهانگیر. 

به عنوان پایان کلام، ما شنیدیم که شما افق کاری بزرگی برای خودتان درنظر گرفته‌اید. این افق که می‌خواهم بزرگ‌ترین و پرفروش‌ترین رسانه و پربیننده‌ترین برنامه را داشته باشم. در واقع یک مجموعه رسانه‌ای بسیار بزرگ... 

جوادزاده: داستان این بود که وقتی نیمروز را از ما گرفتند، همه می‌گفتند: «حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ چه جوری می‌خواهی برنامه بسازی؟» وقتی از رادیو بیرون آمدم، با دفتر آقای زاهدی شروع کردم. سه چهار سال حیات تلویزیونی‌ام با آقای زاهدی بود، اوجش به نیمروز رسیدم. ما گزینه جوان، شروع خوب، سلام و دیروز امروز فردا را کار کردیم تا رسیدیم به نیمروز که اوج برنامه‌سازی‌ام در نیمروز بود. ۲ آذر ۹۰ با آقای زاهدی قطع همکاری کردیم. خیلی اتفاق بدی بود، چون دیگر هیچی داشته و ذخیره‌ای نداشتم. ناگهان بی‌خانمان شدیم، دستمان نه‌تن‌ها به رسانه که به هیچی بند نبود. آن موقع که همه می‌گفتند چه کار کنیم، یکی پیشنهاد داد برویم کترینگ بزنیم، غذا درست کنیم؛ یکی می‌گفت من می‌روم دنبال کار مهندسی‌ام؛ دیگری می‌گفت تو که به هر دفتری بروی قبولت می‌کنند، ما چه کار کنیم؟ آن روز‌ها که داشتیم وسایلمان را جمع می‌کردیم، اولین پیشنهاد را به آقای خرسند ـ‌که الان مدیر تولید مجموعه ماست‌ـ دادم. به ایشان پیشنهاد دادم: «مدیر تولید مجموعه ما می‌شوید؟» گفت: «مدیر تولید چیست؟ کدام مجموعه؟ اینجا کی به کی است؟» گفتم: «شما قبول کن مدیر تولید مجموعه ما شوید». برایش توضیح دادم کار مدیر تولید چیست و این حرف‌ها. بعد پرسید: «کدام مجموعه؟» جواب دادم: «حالا راه می‌افتد». چند وقتی بود که با نیمروز قطع همکاری شده بودیم. بعد از آن دو باره صالح‌پور را دعوت کردم و به او گفتم: «تو مسئول تحریریه من می‌شوی؟» گفت: «اصلاً این کار چی هست؟» خلاصه نشستیم به صحبت کردن. در آن زمانی که همه بدبخت و بیچاره بودیم، با مهدی داشتم کرج می‌رفتم که به او گفتم: «چند سال دیگر مجموعه ما صاحب چنین چیزهایی خواهد بود» و برایمان باور آن خیلی سخت که بود کدام مجموعه؟ ما الان چیزی نداریم. الحمدلله همین اتفاق‌ها افتاد و جلو رفتیم. به نظر من هیچی کم نداریم از اینکه پرتیراژ‌ترین مجله و پربیننده‌ترین برنامه کشور را داشته باشیم. کما اینکه پرشنونده‌ترین برنامه تاریخ رادیو، بهترین برنامه مذهبی رادیو، بهترین برنامه طنز رادیو و بهترین برنامه خبررسانی رادیو را ساخته‌ام و این‌ها چیز عجیبی نیستند و همه‌شان اتفاق خواهند افتاد. الحمدلله الان دفتر ما... به دفتر ما تشریف آورده‌اید؟ 

هنوز قسمت نشده‌ است. 

جوادزاده: همه‌تان تشریف بیاورید. به نظر من فاصله‌مان با اینکه بهترین‌های دنیا را داشته باشیم خیلی کم است. همه‌مان می‌توانیم. یک بار این را نوشته بودم کرده بودم که: «دلم می‌خواهد از همه جا اخراج شوم، بروم کنج خانه بنشینم و خلاقیت به کار ببرم و استیو جابز شوم». به نظر من ما چیزی کم نداریم، نه از لحاظ هوش، توان اجرایی، مدیریتی و هنری. رسیدن خیلی راحت است. من خیلی بلندپروازم و این کمی منطقی است. 

برنامه آینده‌تان چیست؟ 

جواد‌زاده: الان قطعی نشده است. وقتی می‌خواستم نیمروز را شروع کنم؛ یادم هست ۷ فروردین بود. با هر کس که صحبت می‌کردم می‌گفت یک اتفاق رسانه‌ای است. دوستان هم که می‌گفتند: «ان‌شاءالله!» بعضی‌ها هم می‌خندیدند. الان می‌گویم برنامه‌ای که داریم برای شبکه یک شروع می‌کنیم یکی از گام‌های بلندی است که در حوزه رسانه می‌شود برداشت. البته چون قطعی نیست، بگذارید توضیح بیشتری ندهم.

مجریتان کیست؟ 

جوادزاده: همه مجریان سازمان. فضای این برنامه جوری است که از کل ظرفیت سازمان استفاده می‌شود. مجریان تقسیم‌بندی می‌شوند، مجریان طراز اول، مجریان طراز دوم و مجریان طراز سوم. هر شب پنج شش تا مجری حضور دارند و یکی از مجریان طراز اول (Master) برنامه می‌شود، مجریان دیگر بخش‌های دیگر... 

شبیه برنامه «روز از نو»؟ مضامینی که صحبت می‌شود... 

جوادزاده: خیلی متفاوت با «روز از نو» ست. 

خیلی لطف کردید. 

جوادزاده: زنده باشید.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
*******@@@@@@@@@@@******* بسمــــــ الله الرحمــــــــن الرحــــــــیم وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ * و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین * *******@@@@@@@@@@@******* ســـــــــــلام. به ســایـــت هواداران عبدالله روا خوش امدید...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • اگر به هم نرسیدیم (آقای روا)
  • هواداران عبدالله ر وا
  • تک گل پسر بروجن( هوادار مهربان)
  • پدیده ای که دنیا رو متحول خواهد کرد(یسری خانوم)
  • جمع ما (راحــــــــــیل خانوم)
  • کمپ هواداران ضیا و روا(رها و اواخانوم)
  • عبدالله روا بهترین مجری دنیا(ملیحه و زهرا و باران خانوم
  • پاتوق رواییان (بارون بهاری عزــــــــــز)
  • ☻☺ rava 2fan shabha☺ ☻ (ووبین )
  • http://a-rava66.blogfa.com/
  • از جنس شعر ناب(صدیقه (زهرا) خانوم)
  • روایت سپید(سمانـــــه خانوم)
  • یه شاعر.یه استاد .یه مجری(مــــن)
  • خانه ی دوست اینجاست (کوثر خــــانوم)
  • ღپنجره ای برای عبـدالله رواღ
  • عبدالله روا(فـــــــــــاطمه خانوم)
  • +اول روایت،وسط دروازه،آخر کامروا(صبا خانوم)
  • وبلاگ نظر سنجی عبدالله روا
  • دوست داران عبدالله روا
  • ستاره بارون دلا(اکـــــــــــرم خانوم)
  • روانــــــا(مصاحبه با هواداران عبدالله روا)
  • از تبـــــــــارآســــــــمان(ســمـــانه خانــــوم)
  • http://ravaaa.blogfa.com/
  • اولین وبلاگ رسمی هواداران عبدالله روا(نگــــــین خانوم)
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 26
  • بازدید ماه : 39
  • بازدید سال : 73
  • بازدید کلی : 489