loading...
سایت هواداران عبدالله روا
بازدید : 5 دوشنبه 11 فروردین 1393 نظرات (0)

«برنامه‌هاي زنده» يكي از مهم‌ترين محصولات هر شبكه تلويزيوني محسوب مي‌شود. برخلاف فيلم، سريال، تله‌تئاتر، كليپ، نماهنگ و قالب‌هاي اين گونه كه هر كدام مي‌توانند مستقل از تلويزيون در رسانه‌هاي ديگر نيز عرضه شوند، برنامه زنده خاص تلويزيون است و صرفا در چنين رسانه‌يي امكان عرضه دارد و در بررسي عملكرد هر شبكه‌يي مي‌تواند يكي از نقاط ضعف و قوت آن شبكه محسوب شود. برنامه‌هاي زنده هميشه اتكاي فراواني به مجريان خود دارند. تهيه‌كنندگان چنين برنامه‌هايي تلاش فراواني براي جذب مجريان شاخص و حفظ آنها در برنامه مي‌كنند اما هميشه هم يك مجري با سابقه و قديمي نمي‌تواند پاسخ مورد انتظار سازندگان برنامه را از مخاطب بگيرد. در مناسبات پيچيده اين روزهاي تلويزيون و دسترسي مخاطبان به انواع و اقسام رسانه‌هاي فارسي زبان، هر روز جلوه تازه‌يي از مجريان كه به زبان فارسي نيز صحبت مي‌كنند در مقابل چشمان مخاطب خودنمايي مي‌كند كه در تضاد با كاراكتر رسمي و جدي اغلب مجريان اتوكشيده سيماست. به همين دليل اجراي صميمي مجري جواني به نام «عبدالله روا» در قالب برنامه‌هاي «شيش تايي ها» و «فرش سپيد» شبكه دو در چنين فضايي مورد توجه مخاطب قرار مي‌گيرد. مجري جواني كه بيش از آنكه بر جلوه‌هاي ظاهري و رفتارهاي اغراق آميز متكي باشد، بر دانش و عمق اطلاعاتي تكيه دارد كه در ميان مجريان جوان تلويزيون، يك اتفاق محسوب مي‌شود. «شيش تايي ها» و «فرش سفيد» در ساختار برنامه‌هايي طبقه‌بندي مي‌شوند كه قرار است با مخاطب «تين ايجر» ارتباط برقرار كنند. پخش سريال اول اين برنامه مدتي است به پايان رسيده و در اين گفت‌وگو مجالي پيش آمد تا با مجري اين برنامه گفت‌وگويي انجام دهيم؛ مجري كه چند سالي در يكي از شبكه‌هاي استاني صدا و سيما برنامه اجرا كرده و اين دو برنامه، نخستين حضور او در شبكه‌يي سراسري است. اين برنامه به تهيه‌كنندگي «حامد جواد زاده» براي گروه كودك و نوجوان شبكه دو سيما ساخته شد و تيم سازنده آن از چهره‌هايي تشكيل شدند كه اغلب متولدين سال‌هاي 60 و 70 هستند و در سال‌هاي نه چندان دور در راديو جوان حضوري موثر داشته‌اند.


براي يافتن اطلاعاتي اوليه درباره شما در اينترنت جست‌وجو كردم اما غير از يك وبلاگ شخصي هيچ منبع اطلاعاتي ديگري درباره شما نبود. بد نيست مصاحبه را با اين سوال تكراري آغاز كنيم كه از چه زماني فعاليت خود را آغاز كرديد و پيش از اين برنامه، در كجا فعاليت داشته ايد؟

درباره من اطلاعات زيادي در فضاي مجازي نيست؛ علتش هم اين است كه من مدت زيادي نيست كه به صورت جدي وارد تلويزيون شده‌ام. من قبلا ساكن شهرستان بروجن بودم و در آنجا در راديو و تلويزيون شبكه «جهان‌بين» يا همان مركز چهارمحال و بختياري كار مي‌كردم. من در رشته حقوق مدرك كارشناسي دارم و تا مقطع ليسانس در اصفهان درس خوانده‌ام. در حال حاضر هم در رشته ادبيات فارسي در دانشگاه شهيد بهشتي در مقطع كارشناسي ارشد تحصيل مي‌كنم و ترم‌هاي پاياني تحصيل را مي‌گذرانم.

وقتي براي ادامه تحصيل به تهران آمدم، به موازات تحصيل، در يك دوره آموزشي خوب و كاربردي به نام «طرح جم» شركت كردم. در همان كلاس‌ها با دوستي آشنا شدم و به واسطه آن دوست به «حامد جواد زاده» تهيه‌كننده برنامه شيش تايي‌ها معرفي شدم. در آن زمان جواد‌زاده يكي از تهيه‌كنندگان برنامه «روز از نو» بود و من در آن برنامه فعاليت‌هايي انجام دادم و پس از آن در برنامه شيش تايي‌ها حضور يافتم.


http://axgig.com/images/69183242219184087676.jpg


برنامه‌هايي كه در شهرستان مجري آن بوديد چه نوع برنامه‌هايي بودند؟

حضور من در تلويزيون جهان بين يك مقدمه داشت. من از جوان‌هايي بودم كه در شهرستان فعاليت‌هاي فرهنگي- هنري مختلفي داشتم و به واسطه كسب رتبه‌ها و موفقيت‌هاي مختلف، شناخته شده بودم. در پاييز سال 1387 گروهي از طرف صدا و سيماي شهرستان به خانه ما آمدند تا با من به عنوان يك جوان موفق مصاحبه كنند. در آن سال شبكه جهان بين برنامه‌يي درباره هنر و ادبيات داشت كه هر هفته يك نفر از جوان‌هاي استان را معرفي مي‌كرد و چون در آن زمان در حوزه ادبيات و شعر فعاليت داشتم و در جشنواره‌هاي مختلف مقام آورده بودم، مي‌خواستند با من مصاحبه كنند.

اين سابقه ادبي در اجراي برنامه شيش تايي‌ها هم كاملا محسوس است. بد نيست به جزييات آن اشاره كنيد.

من در سال 88 در جشنواره امام رضا (ع) كه در همه استان‌ها برگزار مي‌شود؛ در بخش شعر آن مقام اول را به دست آوردم و برگزيده برگزيدگان جشنواره‌هاي رضوي شدم. قبل از آن در جشنواره «سوختگان وصل» كه هر سال در دانشگاه تهران برگزار مي‌شود در دو سال برگزيده شدم. در يك جشنواره دانش‌آموزي كه در اردبيل برگزار مي‌شد مقام اول را به دست آوردم. بعد از آن در كرمانشاه در جشنواره كانون‌هاي مساجد سوم شدم و چند جشنواره ديگر كه الان دقيقا به خاطر ندارم كه كجا و چه زماني بودند اما در همه آنها برگزيده شدم.

آن برنامه تلويزيوني زمينه كشف استعداد شما را فراهم كرد؟

تا حدودي بله. بعد از ضبط آن برنامه براي تست دادن به صدا و سيماي مركز جهان بين مراجعه كردم و پس از آن كارم را با اجراي برنامه تلويزيوني «روي خط» شروع كردم كه برنامه‌يي مخصوص جوانان بود. بعدها اين همكاري تا حدود دو سال و نيم ديگر ادامه يافت.

اجراي راديويي هم داشتيد؟
بله. البته برخلاف اكثر مجري‌ها كه از راديو وارد تلويزيون مي‌شوند، من از تلويزيون به راديو رفتم و برنامه سحرهاي ماه رمضان را در صداي چهار محال و بختياري اجرا كردم.

يكي از ويژگي‌هاي مهم برنامه «فرش‌سپيد» متن‌هاي آن است. با توجه به سابقه ادبي‌تان، در اين زمينه هم در برنامه مشاركت داريد؟
خير. برنامه گروه نويسندگي خيلي خوب و قدرتمندي دارد و من فقط در چارچوبي كه از قبل مشخص شده فعاليت مي‌كنم. البته اعتماد خوبي ميان اعضاي گروه وجود دارد اما من در حد اضافه كردن برخي چيزها به متن يا طرح مطالب في البداهه در متن دخل و تصرف مي‌كنم.

اما بيننده تلويزيون با تماشاي برنامه حس مي‌كند حرف‌هايي كه در مقابل دوربين مطرح مي‌كنيد، حرف‌هاي خودتان در مقام مجري است. فكر مي‌كنيد علت اين مساله چيست؟

مجري تنها يكي از اجزاي يك برنامه تلويزيوني است كه اگر به خوبي در كنار ديگر اجزا قرار گيرد، ديده مي‌شود. يك برنامه تلويزيوني متكي به انتخاب‌هاي خوب است و تهيه‌كننده اين برنامه نيز تمام اجزا را جوري انتخاب كرده كه همه اعضاي گروه يك كليت واحد به نظر بيايد. البته يك خط فكري مشخص در برنامه وجود دارد كه شكل اجرا، محتواي صحبت‌ها و جزييات ديگر را مشخص كرده و من هم واقعا به آن پايبند هستم. اما اينكه مخاطب تصور كند همه حرف‌هاي برنامه حرف خود مجري است اتفاق خوشايندي است چون هدف ما هم از ابتدا اين بوده كه كسي فكر نكند مجري اين متن‌ها را از جايي گرفته و آنها را حفظ كرده و حالا مقابل دوربين مي‌خواند. به نظرم اگر فاصله بين ما و مخاطبان اين برنامه كم شده به خاطر همين مساله است.

برنامه‌هاي «شيش تايي ها» و «فرش سفيد» از ويژگي مهم تعامل با مخاطب بهره گرفته است و مانند برخي برنامه‌هاي تلويزيوني نيست كه در آن مجري مقابل دوربين حاضر شده و بعد از بيان يك سري حرف‌هاي تكراري، زمان برنامه‌اش تمام شود و برود. آيا در برنامه‌هاي قبلي كه در شهرستان اجرا مي‌كرديد هم سابقه اجراي چنين برنامه‌هايي را داشتيد؟ اينكه برنامه در سطحي گسترده مورد توجه واقع شود، با مخاطب وارد تعامل شود و...

خير. برنامه‌هاي قبلي‌ام چنين فضا و ويژگي نداشتند. علت هم اين است كه آن برنامه‌ها در «شبكه جهان بين» كه يك شبكه استاني بود اجرا شدند. شبكه‌هاي استاني برنامه‌هايي پخش مي‌كنند كه مخاطبش حداكثر يك ميليون نفر است كه جمعيت همان استان هستند و اين گستره جمعيتي اندك، با مخاطب بالقوه يك شبكه سراسري قابل قياس نيست. نكته مهم‌تر اين است كه در شرايط امروز، مردم شهرستان هم مانند مردم تهران قدرت انتخاب دارند. آنها اگر بخواهند يك شبكه را براي تماشا انتخاب كنند، برايشان فرقي نمي‌كند اين برنامه از چه شبكه‌يي پخش مي‌شود. در چنين شرايطي شبكه‌هاي استاني ارجحيت خاصي ندارند. البته ساختار شبكه‌هاي استاني نيز با شبكه‌هاي سراسري كاملا متفاوت است. كار كردن در شبكه‌هاي استاني به درست يا غلط با يك سري محدوديت‌ها روبه‌رو است.

اما شبكه‌هاي استاني هم وجود دارند كه برنامه‌هايي موفق توليد مي‌كنند و الزاما استاني بودن به معناي ساخت برنامه‌هاي ضعيف نيست.

بله. اما شبكه‌هاي استاني كه موفق هستند و كارهاي بزرگي كرده‌اند با چند محدوديت كنار آمده‌اند. يكي از اين محدوديت‌ها كمبود بودجه و تفاوت هزينه‌هايي است كه يك شبكه ملي و يك شبكه استاني براي برنامه‌هايشان صرف مي‌كند و موضوع ديگر اين است كه مسوولاني كه در شبكه‌هاي استاني كوچك فعاليت مي‌كنند، گاهي انگار دوره تبعيد كاري خود را در آن شبكه سپري مي‌كنند؛ گويي به آن شهر آمده‌اند تا صرفا يك دوره را سپري كنند و بعد به جايگاه مطلوب خود برسند. تعداد مديراني كه چنين روحيه‌يي ندارند متاسفانه بسيار كم بوده و به نظر مي‌رسد اكثر مديران دوست داشتند دوره مديريت خود در شهرستان را به صورت كژدار و مريض سپري كنند و صرفا كميت كاري بالايي را در كارنامه خود ثبت كنند تا بعد از اين دوران به يك شبكه خوب و سراسري بروند.

مشكل ديگر هم اين است كه بسياري از مديراني كه به شهرستان‌ها مي‌آيند بومي نيستند و مسائلي همچون ميزان بيننده براي آنها اهميتي ندارد.

در چنين شرايطي چرا برخي شبكه‌هاي استاني موفق و پربيننده هستند؟
يكي از دلايلش اين است كه اين شبكه‌ها با زبان محلي خودشان برنامه پخش مي‌كنند و دليل ديگر هم اين است كه بر مشكلاتي كه به آن اشاره شد، غلبه كرده‌اند.

شما هم در شبكه جهان‌بين با زبان محلي صحبت مي‌كرديد؟

خير. ما در استان چهار محال و بختياري زبان ثابتي نداريم. چهار محال و بختياري با وجود مساحت خيلي كم و جمعيت اندكش يك استان متنوع است و گروه‌هاي زباني مختلفي در آن حضور دارند. اين استان فارس زبان دارد و ما جزو فارس زبان‌هاي آن هستيم. شهر‌هاي همسايه ما تركي صحبت مي‌كنند. بختياري‌ها هم در اين استان هستند كه زبان آنها شبيه زبان لري است. وقتي همه اينها در يك استان واحد زندگي مي‌كنند؛ زبان آن استان نمي‌تواند صرفا زبان يا لهجه يك گروه خاص باشد. به همين دليل تصميم گرفته شد كه شبكه استاني هم با زبان معيار به پخش برنامه بپردازد.

اين زبان معيار قاعدتا همان زبان فارسي بود؟بله. وقتي هم، زبان معيار ما «فارسي» باشد و مخاطب يك شبكه استاني، با برنامه‌هايي به زبان فارسي مواجه شود، ناخودآگاه ما در حال رقابت با شبكه‌هاي ملي خواهيم بود. در چنين شرايطي با توجه به محتوا و محدوديت‌هايي كه ما در شبكه‌يي مثل «جهان بين» داشتيم، امكان رقابت با شبكه‌هاي سراسري براي ما وجود نداشت و به همين دليل بينندگان بسيار كمتري نسبت به آن شبكه‌ها داشتيم.

اما شما در برخي آيتم‌هاي برنامه خود كمي هم لهجه داشتيد و انگار به زبان آذري صحبت مي‌كرديد. مثل همان آيتمي كه يك معلم صحبت مي‌كرد.

شخصيت معلم در اين برنامه ساخته و پرداخته ذهن حامد جواد‌زاده تهيه‌كننده برنامه بود. لحن آن هم پيشنهاد خودش بود و يك جورهايي برگرفته از كاراكتر «رضا مارمولك» در فيلم مارمولك بود اما تلاش شد تا اين لحن، از آن رضا مارمولك اوليه جوان پسندتر شود و حرف‌هاي جذاب‌تر بزند.

يكي از تكيه‌كلام‌هاي جالب شما در اين برنامه «ميكوبم دهنت» بود. مجريان تلويزيوني معمولا تكيه‌كلام‌هاي خاصي دارند كه به اين واسطه شاخص مي‌شوند. اين تكيه كلام از كجا آمد؟
در برنامه‌هاي اول فرش سفيد آيتمي وجود داشت كه از داستان‌هاي ميني مال اينترنتي الهام گرفته شده بود. موضوع آن هم بهداشت بود. در يكي از اين آيتم‌ها گفته مي‌شد: «اگر بچه شما به خانه آمد و آدامس مي‌جويد و بوي ادكلن هم مي‌داد، بزن توي دهنش! اين حتما سيگار كشيده»! هنگام اجراي اين آيتم در مقابل دوربين، من به جاي آنكه بگويم «بزن تو دهنش»، به اشتباه گفتم: «بكوب دهنش»! بعد از برنامه يكي از مخاطبان به تهيه‌كننده برنامه گفت كه با شنيدن اين عبارت «بكوب دهنش» حسابي خنديده‌اند و آنجا بود كه تهيه‌كننده متوجه شد من اين جمله را اشتباهي گفته‌ام و اين اشتباه هم جواب داد و در ذهن‌ها ماند و از آنجا تثبيت شد و ادامه پيدا كرد.

فضا و محتواي اين دو برنامه نسبت به ديگر آثار مشابه تلويزيوني متنوع و جذاب‌تر بود. چنين برنامه‌هايي هميشه ممكن است تذكرهايي را دريافت كنند. شما با چنين مساله‌يي مواجه بوديد؟

قاعدتا به اين برنامه هم به خاطر نكاتي كه در آن مطرح شده تذكرهايي داده شده اما به نظر من اينكه برخي تصور مي‌كنند سازمان صدا و سيما از برنامه‌ها ايرادهاي بيجا مي‌گيرد، واقعا درست نيست! البته نه اينكه بگويم هيچ‌وقت اينطور نيست اما زياد هم نيست. به نظر من اگر حرفي در جاي خودش و در موقعيت مناسب خود به كار برده شود هيچ‌وقت با برخورد و تذكر روبه‌رو نخواهد شد. اين عبارت «بكوب دهنش» يكي از مصداق‌هاي اين مساله است كه چون در جاي خوب و درستش استفاده شد، خوب و شيرين بود و به اصطلاح توي ذوق كسي نخورد و تذكري هم بابت آن داده نشد.

يكي از ويژگي‌هاي اين دو برنامه، كوتاه بودن آيتم حضور ميهمان در برنامه بود. به گونه‌يي كه اين كوتاهي باعث مي‌شود ميهمان تند حرف بزند و ريتم تندي بر برنامه حاكم باشد. برخلاف روال عادي برنامه‌هاي تلويزيوني كه در آن مجريان معمولا بخش مهمي از برنامه را به خود اختصاص مي‌دهند. اين فضا چگونه در برنامه ايجاد شد.
ما در عصري زندگي مي‌كنيم كه درباره آن با عناويني همچون «عصر ساندويچ» صحبت مي‌كنيم. در چنين شرايطي بايد همه‌چيز فشرده و كوتاه باشد. اغلب ميهمان‌ها پيش از حضور در برنامه تصوري از فضاي كلي آن ندارند. به همين دليل ما براي آنها توضيح مي‌داديم كه اين برنامه مثل بقيه برنامه‌هاي تلويزيون نيست كه شما به آن دعوت شده‌ايد و ما در اين برنامه فرصت زيادي براي بخش ميهمان نداريم و در همين فرصت كم بايد همه‌چيز سريع بيان شود.

چنين شيوه‌يي گاهي باعث استرس ميهمان‌ها مي‌شد.

اگر استرسي حس مي‌شود اين مساله به اجراي من و اشكالي كه در آن وجود دارد برمي‌گردد اما همه سعي گروه سازنده اين بوده كه برنامه را با يك سرعتي كه براي بيننده هم آزاردهنده نباشد پيش ببريم.

شما با وجود سابقه چند ساله در اجراي برنامه‌هاي تلويزيوني، با برنامه «شيش تايي‌ها» و «فرش سفيد» به مخاطبان سيما معرفي شديد. جايگاهي كه با اين برنامه كسب كرديد چقدر در ذهن‌تان پيش از اين وجود داشت؟ آيا از شهرت خوشحال هستيد؟
من هيچگاه از خودم و آينده تصويري عجيب و غريب نداشتم كه بخواهم به هر قيمتي به آن برسم. هميشه در حال، زندگي مي‌كنم و اگر در جايي كه باشم به من خوش بگذرد، براي من كافي است! الان از اين موقعيت احساس خوبي دارم.

يكي از ويژگي‌هاي اجراي شما در اين دو برنامه، ارتباط شما هنگام اجراي برنامه زنده با عوامل پشت صحنه و بده و بستان‌هاي كلامي با آنها بود. اين ويژگي چگونه شكل گرفت؟

اين اتفاق كه در اين برنامه رخ داد، از نظر دوستان مطبوعاتي هم كمي عجيب و غريب به نظر مي‌آمد. البته در برنامه‌هاي قبلي حامد جوادزاده هم اين ويژگي بود ولي احتمالا كمتر ديده شده بود يا كمتر به آن پرداخته شد. من در برنامه گاهي هنگام طرح يك مطلب، در مخالفت عامدانه با قوانيني كه آموزش داده مي‌شود، رويم را از دوربين بر مي‌گرداندم و با حامد جوادزاده كه اصلا در تصوير نبود صحبت مي‌كردم. مثلا در وسط برنامه از او مي‌پرسيدم: «چي؟!» «خب كه چي؟!» خيلي‌ها از اين كار استقبال كرده‌اند ولي خيلي‌ها هم انتقاد كردند. البته اين طرز اجرا در خيلي مواقع به نظرم بجا بود چون قرار بود در مغايرت با آن چيزهايي باشد كه در كتاب‌ها نوشته شده است. من احساس مي‌كنم اين اتفاق به خودماني‌تر شدن و صميمي‌تر شدن فضاي برنامه خيلي كمك كرد. حامد جوادزاده به عنوان تهيه‌كننده يكسري از چيزها را روي آنتن و هنگام اجراي برنامه به من منتقل مي‌كرد كه واقعا اتفاقات خوبي را در اين برنامه رقم زد. او در طول اجراي برنامه دور تا دور طول استوديو هميشه در حال دويدن است و فكر مي‌كنم در هر برنامه‌يي 10، 11 كيلومتر مي‌دود! پشت سر همه فيلمبردارها با توجه به جايي كه من نگاه مي‌كنم مي‌آيد و يكسري اشاراتي به من مي‌كند كه در اجرايم موثر است. يادم مي‌آيد آن اوايل فيلمبردارها به حركات ما مي‌خنديدند و برايشان عجيب بود. ما در آن روزها مراحل اوليه هماهنگي‌مان بود و به مرور بهتر شديم و من هم در قسمت‌هاي بعدي برنامه، گاهي كه او براي بيان چيزي مي‌آمد، عمدا مي‌گفتم: «آقا چيه؟چي ميگي؟!» صداي من از برنامه به همين شكل پخش مي‌شد و يكي دو بار هم عمدا صداي جواد‌زاده روي آنتن پخش شد.

اين كار صرفا يك بي‌پشتوانه بود يا به واسطه آن قصد بيان چيزي را داشتيد؟

هدف از اين كار اين بود كه به مخاطب بگوييم اين برنامه صرفا محصول كار يك نفر نيست و يك تيم آن را مديريت و راهبري مي‌كند. البته شايد چنين كاري در برنامه ديگري اجرا شود و تاثير مثبتي نداشته باشد و اصلا قشنگ از آب درنيايد اما در دو برنامه شيش تايي‌ها و فرش سفيد، اين شكل از اجرا نقطه قوت برنامه بود و ناخودآگاه به مخاطب اين پيام را منتقل مي‌كرد كه سازندگان اين برنامه آن قدر با شما- مخاطب ـ روراست هستند كه همه‌چيز را به شما مي‌گويند و اين مساله هم در نهايت باعث اعتماد مخاطب مي‌شد.

برخي برنامه‌هاي تلويزيوني «مجري محور» صرفا متكي به توان يك نفر به عنوان مجري هستند و گاهي از آنها با عنوان «برنامه‌هاي يك نفره» نام برده مي‌شود. دوست داريد چنين برنامه‌هايي را اجرا كنيد؟

به نظرم اجراي يك نفره يك برنامه به نفع من نيست. مطمئن باشيد اگر به نفع من بود به لطايف‌الحيل يك كاري مي‌كردم كه مخاطب در همين برنامه‌ها فكر كند فرش سفيد و شيش تايي‌ها برنامه‌هايي يك نفره است! در اين برنامه نقش تهيه‌كننده بسيار مشهود است. مجري ويترين برنامه است و گاهي درباره اين ويترين قضاوت‌هاي گوناگوني وجود دارد و حتي ممكن است با انتقادهاي فراواني هم مواجه شود. خصوصيت مثبتي كه تهيه‌كننده اين دو برنامه داشت اين بود كه اگر در مقابل دوربين اشتباهي از من سر مي‌زد و در پشت صحنه به خاطر اين اشتباه توفاني به پا مي‌شد، فقط در حد و اندازه يك نسيم به من منتقل مي‌شد! اگر روزي مثلا تهيه‌كننده مي‌آمد و مي‌گفت: «كمي آرام‌تر»، مي‌دانستيم كه در بيرون از برنامه شرايط خيلي حاد شده كه تهيه‌كننده چنين جمله‌يي را به كار مي‌برد! حامد جواد‌زاده با رفتار خودش روزهايي كه حالش خوب است مي‌تواند حال و هواي مجري را آن‌طور كه مي‌خواهد تنظيم كند. البته در ظاهر كاري نمي‌كند ولي با يك مديريت غريزي فضاي اجرا و برنامه را كنترل مي‌كند. اينها چيزهايي است كه شايد در نگاه اول به چشم مخاطب نيايد اما در يك برنامه تلويزيوني بسيار موثر و جدي است.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
*******@@@@@@@@@@@******* بسمــــــ الله الرحمــــــــن الرحــــــــیم وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ * و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین * *******@@@@@@@@@@@******* ســـــــــــلام. به ســایـــت هواداران عبدالله روا خوش امدید...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • اگر به هم نرسیدیم (آقای روا)
  • هواداران عبدالله ر وا
  • تک گل پسر بروجن( هوادار مهربان)
  • پدیده ای که دنیا رو متحول خواهد کرد(یسری خانوم)
  • جمع ما (راحــــــــــیل خانوم)
  • کمپ هواداران ضیا و روا(رها و اواخانوم)
  • عبدالله روا بهترین مجری دنیا(ملیحه و زهرا و باران خانوم
  • پاتوق رواییان (بارون بهاری عزــــــــــز)
  • ☻☺ rava 2fan shabha☺ ☻ (ووبین )
  • http://a-rava66.blogfa.com/
  • از جنس شعر ناب(صدیقه (زهرا) خانوم)
  • روایت سپید(سمانـــــه خانوم)
  • یه شاعر.یه استاد .یه مجری(مــــن)
  • خانه ی دوست اینجاست (کوثر خــــانوم)
  • ღپنجره ای برای عبـدالله رواღ
  • عبدالله روا(فـــــــــــاطمه خانوم)
  • +اول روایت،وسط دروازه،آخر کامروا(صبا خانوم)
  • وبلاگ نظر سنجی عبدالله روا
  • دوست داران عبدالله روا
  • ستاره بارون دلا(اکـــــــــــرم خانوم)
  • روانــــــا(مصاحبه با هواداران عبدالله روا)
  • از تبـــــــــارآســــــــمان(ســمـــانه خانــــوم)
  • http://ravaaa.blogfa.com/
  • اولین وبلاگ رسمی هواداران عبدالله روا(نگــــــین خانوم)
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 7
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 54
  • بازدید کلی : 470